تأملی در حقیقت ایمان

انسان ها برای رسیدن به حقیقت ایمان باید اهل خلوت با خود باشند. به همین جهت است که اختصاص ساعاتی برای نجوای با خود و شناخت و معرفت خدا، خود و جهان هستی لازمه بندگی و طاعات است. انسان اهل ایمان در خلوت و تنهایی با خود هنگام دعا و مناجات باید به دنبال دو هدف متعالی باشد. یکی بازخوانی اعمال و رفتار که منجر به کشف فضائل و رذائل میشود و آدمی در تنهایی وجودی خویش پی به حقیقت زندگی اصیل و آرمانی میبرد دیگری شناخت اهداف و ماموریتها.
طبق تحقیقات انجام شده به نظر می رسد که زندگی اصیل و آرمانی یعنی این که انسان طی فرایندهای متعدد در مراحل خود سازی به فرآورده های زیر برسد.
شکوفایی عقل: این که انسان کاری کند که به شکوفایی عقل و قدرت فهمش افزایش پیدا کند. فرایند تفکر و اندیشه و رسیدن به درک و شناخت، مساله بسیار مهمی است که آدمی را به رشد و تکامل می رساند.
آزادی روح: روح انسان از تعلقات و تمایلات دنیایی و نفسانی آزاد گردد. آدمی در مسیر زندگی، به طور طبیعی گرفتار خواسته های نفسانی و حیوانی درونی خویش است که بخشی از این خواسته های در حد تعادل، نیازهای طبیعی برای حیات و زندگی، لازم و ضروری است. حال اگر انسان بتواند خواسته ها و تمایلات خود را مدیریت کند، روح وی از این تعلقات آزاد می شود و همین امر موجب رشد و رسیدن به یک زندگی اصیل خواهد بود. انسان هایی که روحشان وابسته به نگاه دیگران است، درواقع برای دیگران زندگی می کنند. کسی که روانش در گذشته مانده یا ترس از آینده دارد، اسیر گذشته و آینده خویش است. چنین افرادی نمی توانند به آزادی روح برسند. روح انسان اصیل از هر تعلق، نگاه، انگاره غلط و تصورات باطل آزاد است.
سلامت قلب و طهارت باطنی: انسان برای اینکه بتواند به حقایق این جهان برسد و از اسرار عالم غیب آگاه شود باید به پاکسازی قلب و طهارت درونی خویش بپردازد. قلب انسان مرکز احوال درونی و تعیین کننده شاکله وجودی آدمی است. انسان بر اساس ساختار قلبی و درونی خویش، شخصیت پیدا می کند. حال اگر قلب انسان مریض باشد، شخصیت و هویت آدمی و این طهارت درونی موجب بیداری وجدان می شود و به سبب همین آگاهی درونی است که انسان می تواند ندای فطرت درونی خویش را بشنود.
در همین راستا باید اذعان داشت که هنر شنیدن کلام حق و خواندن آیات الهی و مشاهده قدرت و عظمت پروردگار برای انسان ریشه در همین بیداری وجدان و آگاهی درونی دارد. لذا هدف ارتباط معنوی با خداوند فقط خواندن دعا و مناجات نیست. بلکه ملاک، بیداری و آگاهی درون به عنوان محصول این ارتباط، دعا و مناجات است. به همین دلیل در ابتدا آدمی باید در ارتباط معنوی با خدا از طریق عبادتها مثل نماز، روزه، دعا، نیایش و مناجات به تقویت معنویت خود میپردازد. یعنی معنویت و قدرت ایمان خویش را تقویت میکند اما این مساله به معنای این نیست که انسان با این عبادت ها می تواند مومن شود و به معنویت برسد. چرا که این عبادتها، مقدمهای برای اصل ایمان و معنویت درونی است که در نوع انگاره و نگاه انسان هویدا و نمایان می شود.
اصل ایمان یعنی انگاره و نگاهی که ساختار اعتماد و توکل انسان به خدا را چنان قوی می کند تا انسان جز خدا هیچ تکیه گاه دیگری را تصور نکند. در این نوع نگاه، آدمی اهل صبر و رفق و مدارا می باشد. یعنی شاکله درونی انسان در مسیر اخلاق گرایی و اصلاح اعمال و رفتار قرار می گیرد. به همین دلیل است که اهل توکل به پروردگار عالم هستی و کسانی که اعتماد عمیق و کامل به به قدرت خدا دارند به صورت خاص و ویژه مورد توجه قرار گرفته و به عنوان نمونه در آیه ۶۱ و ۶۲ سوره شعراء می فرماید: فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ. قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ؛ چون دو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند ما قطعا گرفتار خواهیم شد. گفت چنین نیست. زیرا پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد.
بنابراین باید نمونه ای از این اعتماد و توکل را در انگاره ایمان و اعتماد حضرت موسی به خداوند جستجو کرد که وقتی بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات داد و به سوی دریای سرخ رو آورد در حالی که فرعونیان نیز به تعقیب آنها پرداختند. حضرت موسی با ایمان کامل می گوید «با من خدایی است که مرا هدایت می کند.» اینکه در اوج بحران آدمی اعتماد کامل به خداوند دارد، حقیقت ایمان کامل است.
لذا باید اذعان داشت که اساس و بنیاد دین و خلاصه، ماهیت و شاکله ایمان به میزان اعتماد و توکل انسان برمیگردد. بدین معنا که هر اندازه انسان اعتماد و توکل بیشتری داشته باشد ایمانش بیشتر است و هر اندازه که در شک و تردید و عدم اعتماد به خدا قرار داشته باشد ایمانش ضعیفتر خواهد بود.
در کل قرآن کریم فقط در یک مورد خداوند فرموده است که صِرف بودن من برای انسان کفایت می کند، و آن یک مورد به مقوله توکل و اعتماد اختصاص یافته است. در این خصوص در ابتدای سوره طلاق خداوند می فرماید: مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ هر کس از خدا پروا کند [خدا] برای او راه بیرونشدنی قرار می دهد و از جایی که حسابش را نمی کند به او روزی می رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند او برای وی بس است خدا فرمانش را به انجام رساننده است به راستی خدا برای هر چیزی اندازه ای مقرر کرده است.
لذا انسان بدون توکل، نمی تواند به حقیقت ایمان برسد؛ حتی اگر شبانه روز به دعا و نیایش بپردازد و یا هر روز و هر لحظه در زیارت و مناجات باشد و تا زمانی که انسان مسئله توکل خود را حل نکند، حتی اگر هر سال به حج مشرف شود، ایمانش تکامل پیدا نخواهد کرد. در همین خصوص امام جواد علیه السلام میفرماید «الثِّقَةُ باللّه ِ تعالی ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ ، و سُلَّمٌ إلی کُلِّ عالٍ؛ اعتمادِ به خداوند متعال، بهای هر چیز گرانی است و نردبان رسیدن به هر بلندایی است». (بحار الأنوار ۷۸/ ۳۶۴)
شکرگزاری یکی از جلوه های رسیدن به ایمان است
یکی دیگر از جلوه های رسیدن به ایمان این است که آدمی بتواند به شکرگذاری نعمت های الهی بپردازد. اصولاً ساختار ارتباطی انسان با توجه به فقر محض آدمی و غنی بالذات بودن خداوند، نشان می دهد که آدمی باید همواره در حال شکرگذاری باشد. مساله شکر نعمت به قدری اهمیت دارد که از یک سو مصداق قدرت شیطان برای خروج انسان از دایره بندگی خداوند است؛ آنجا که پروردگار جهانیان را در رابطه با خلقت آدم با این وضعیت تهدید می کند که کاری می کند که اکثر انسان ها شاکر نباشند.
در این خصوص در آیه ۱۷ سوره اعراف می فرماید «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ؛ گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی من هم برای [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست. آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت».
لذا مسئله اصلی ایمان آدمی به هنر شکرگزاری برمیگردد. اینکه قدردانی از نعمتهای پروردگار تا چه اندازه اهمیت دارد که ناشکر بودن یعنی خروج از هدایت و خط صراط مستقیم که شیطان از این طریق تسلط خود بر آدمیان را بیان کرده است. انسان باید بداند که هر آنچه دارد از لطف و فیض و رحمت الهی است و بر همین اساس انسان اهل ایمان باید تا میتواند زبان شاکر داشته باشد. چون طبق آیه موردنظر، شیطان مهمترین تهدید اصلی خود را بر مدار این قرار داده است که انسان را از دایره شکرگزاری خارج کند.
حال انسان برای اینکه بدان تا چه اندازه ایمانش درست و توکلش کافی بوده است. مقوله ای است که باید خارج از دایره ادعا اهل ایمان، به تثبیت برسد. لذا خداوند گرفتاری های زندگی آدمیان را برای همین مقوله طراحی فرموده است تا میزان ایمان، توکل و حقیقت بندگی آدمیان ثابت شود؛ این که انسان تا چه اندازه قدرت صبر و حلم در مصیبتها و گرفتاریها را دارد و اصولاً میزان عشق و ایمان انسان به خداوند در پستی و بلندیهای روزگار و پیچ و خم زندگی نمایان میشود؛ این که انسان چقدر در امتحانات الهی اهل صبر و بردباری است و در مقابل ناملایمات و نامردیهای روزگار بردباری به خرج می دهد.
میزان حقیقت ایمان چیست؟
در نهایت می توان گفت که از مهمترین آثار راز و نیاز با خداوند، مقوله قدرت اجتناب از گناه است. لذا میزان حقیقت ایمان انسان را از یک سو باید در شوق بندگی و عشق ایمانی و صبر در ناملایمات روزگار جستجو کرد و از سوی دیگر باید دید که انسان در این عشق ایمانی تا چه اندازه قدرت ترک گناه را پیدا میکند.
انسانی که اهل ایمان باشد، در نوع نگاه و اعتماد خود به خدا به بالاترین درجه شکرگزاری و صبر رسیده باشد، دیگر نمیتواند تن به گناه و معصیت بدهد. چرا که میداند هر گناه و غفلتی که از او سر بزند، در سرازیری تباهی و انحراف اخلاقی قرار خواهد گرفت. به همین جهت انسان باید پیوسته اهل استغفار و توبه باشد تا از مکر و حیله شیطان در امان باشد. چرا که زندگی در این دنیا همواره با وسوسههای درونی مواجه است که از سوی دشمن قسم خورده ابوالبشر یعنی “شیطان” به صورت پیوسته با مکرها و فریبهای فراوان صورت می گیرد. به همین دلیل انسان پیوسته باید اهل استغفار و توبه باشد تا چنانچه در مسیر ایمان خالص دچار گناه شد بلافاصله آن گناه و معصیت را پاک کند.
جایگاه حکمت و دانایی در ایمان
از جمله آثار ایمان رسیدن به حکمت و دانایی است. این که اهل ایمان باید به بصیرت و آگاه درونی و معنوی برسند که حقایق این جهان را به درستی درک کند. مسئله هدایت و حکمت به قدری مهم است که خداوند به هر کسی نعمت حکمت را اعطاء نمی کند در این خصوص در آیه ۲۶۹ سوره بقره می فرماید «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ؛ (خدا) به هر کس که بخواهد حکمت می بخشد، و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیری فراوان داده شده است و جز خردمندان، کسی پند نمی گیرد».
طبق این آیه شریفه اولاً حکمت یک نعمت الهی است که خداوند به انسان های خاص می دهد. ثانیاً خیر کثیری که انسان می تواند به آن برسد، در همین حکمت است و ثالثاً هر کسی توفیق درک و شناخت دُرّ نایاب و جواهری چون حکمت را ندارد و کمتر انسان های هستند که به دلیل خردمندی و آگاهی می توانند به شناخت گوهر هدایت و حقیقت صراط مستقیم برسند.
لذا مقوله حکمت باید یکی از دعاها و خواسته های انسان ها باشد. در همین خصوص انسان های اهل ایمان توصیه کرده اند که با دعا و مناجات از خداوند بخواهید که نور ایمان خالص و آگاهی درونی را حضرت حق در قلبشان قرار دهد. در همین راستا در آیه ۸۳ سوره شعراء می فرماید «رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ؛ پروردگارا به من دانش عطا کن و مرا به صالحان ملحق فرمای.» لذا آدمیان در اوج ایمان و حالات معنوی با خداوند، باید چنین آرزوی داشته باشند که خداوند به آنها حکمتی بدهد که بتوانند با صالحین یعنی انبیاء و اولیاء الهی مأنوس و محشور شوند.
لازمه رسیدن به حکمت و دانایی در این است که آدمیان به حقیقتی که می رسند، آن حقیقت را برای اهلش بیان کنند. زیرا بالاترین درجه ایمان مربوط به اولیای خدا و عالمان دین بیان همین حقیقت است. کسانی که چنان ایمان راسخ و مستحکمی پیدا میکنند که میتوانند در بیان حقایق با شجاعت و شهامت کامل و بدون هیچ ترسی از حق دفاع کنند؛ همانطور که پیامبران الهی در مقابل فرعون ها و طاغوت های زمان خودشان با شجاعت تمام به بیان حقیقت پرداختند.
صاحبان قدرت و زر و زور همواره در طول تاریخ اجازه بیان حق و دفاع از حقیقت را نمیدهند. در چنین شرایطی انسان مومن واقعی که اهل علم و دانش باشد، باید به چنان معرفتی از ایمان رسیده باشد که بتواند بدون لکنت زبان و ترس، حقایق دینی را بیان کرده و به گوش مردم برساند و در مقابل ظالمان و مستکبران ایستادگی کند. به همین دلیل است که حضرت علی(ع) در بیان حقایق و معارف فرمود «القائل بالحق قلیل؛ گوینده حق کم است».
با توجه به موارد فوق، انسان های اهل ایمان و بندگی و اهل دعا و مناجات باید بدانند که رسیدن به حقیقت ایمان و درک آثار و برکات آن منوط به مواردی است که در این مختصر فقط بخشی از وظایف و تکالیف مومنان بیان شد.
* پژوهشگر حوزه فرهنگ و اندیشه اسلامی