از اسب چوبی تا پیراهن گلدار؛ تجربهای زنانه در مجموعه غزل «سی»

«سی»، آینهایست از بلوغ شاعر، با نگاهی شخصی و صمیمی به جهان که ریشه در تجربههای زیسته دارد و شاخوبرگ در خیالهای زنانه، کودکانه و گاه تلخ.
شخصیت اصلی این جهان زبانی، زنیست ایستاده میان خیال و واقعیت که گاه «بر اسب چوبی میدان یک خیال» میتازد؛ تصویری پرقدرت از کودک درون شاعر که بیهیچ ابزاری جز تخیل، جهان را دوباره میسازد.
او در شعرش، جهان درونیاش را با تصویرهایی آشنا اما در چیدمانی تازه میسازد:
افتاده در ریل قطاری کنار من
سیبی که چون آینهای روبهروی من
زبان در این مجموعه، زبانی موزون است؛ بیشتر غزلها بر پایه وزنهای آشنای کلاسیک سروده شدهاند، اما در برخی شعرها، شاعر آگاهانه وزن را به شکل نوینی انتخاب میکند و در همان آغاز کتاب، با جسارتی مثالزدنی، آن را به مخاطب معرفی میکند:
مستفعلن مفتعلن فاعلاتُ فَع
سی شمع بیشعله بماند به یادگار
چون پوزخندی به سراپای روزگار
این انتخاب نه تنها نوعی تجربهگرایی در ساختار است، بلکه نشانهای از تسلط شاعر بر موسیقی شعر و جرئت در بهکارگیری آن برای ساخت فضایی منحصربهفرد است؛ نقطهی قوتی که به «سی» هویت میدهد.
تصویرسازی در سراسر مجموعه حضوری پررنگ دارد؛ گاه لطیف و شاعرانه، گاه با تلخی آمیخته به جسارت:
بستهام رخت و به آتش زدهام بختم را
چمدان پر شده از نعش زنی عطرآگین
و در جایی دیگر، سطرهایی سرشار از بیقراری و میل به کوچ:
یک ردپای پوچ که عمری دویدمش
چون کوششی که هر سگ ولگرد میکند
…
در آخرین توقف رفتن همیشه ماند
حالا زنی که گریه نمیکرد، میکند
در غزلی چون «گذر»، میل به کوچ نه فقط در مضمون، بلکه در ساختار و فضای کلی شعر حضوری پررنگ و یگانه دارد؛ گویی خودِ شعر در حال عبور است. شاعر، رفتن را نه بهعنوان اتفاقی بیرونی، بلکه بهمثابه زیستِ ذهنی روایت میکند:
دوباره آخر قصه کسی سفر میکرد
میان رفتن و رفتن همیشه سر میکرد
در انتظار قطاری که خانهی او بود
نشسته بود و به دنیای خود نظر میکرد
او «مثل حوضی که دلش در تب دریا» میسوزد، «قصه از آمدن و رفتن پیدرپی» میگوید و در خوشحالترین غزل خود که مینویسد:
«دم کردهام چای و برایت شعر میخوانم/ با دلبری پوشیدهام پیراهنی گلدار»
ناگهان از رؤیا بیرون میافتد:
دارد صدای زنگ در … (خواب قشنگی بود)
بگذار تا لطفا بخوابم تا ابد، بگذار
با این همه، هنگامی که به عشق میرسد و تمام جهانش در جغرافیای عشق خلاصه میشود، زندگی شاعر گل میدهد:
در دستهای سبز تو گل داد زندگی
با خندهات همیشه جوان است جان من
جغرافیای عشق تو را خوب از بَرَم
در تو خلاصه است تمام جهان من…
«سی»، مجموعهایست که میان سنت و نوگرایی، موسیقی و تصویر، سکون و کوچ، پُلی میزند از زن امروز به زنِ شاعر، از کودک درون به بزرگسالی شاعرانه. انتخابهای آگاهانه در وزن، نگاه تصویری به مفاهیم و جسارت در بیان عاطفی، آن را به مجموعهای خواندنی برای دوستداران غزل معاصر بدل کرده است.