فرهنگی

نگاه طنزآمیز جواد مجابی به جنگ در رمان «شب ملخ»

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، رمان «شب ملخ» اثری طنزآمیز دارای ساختاری سینمایی با محور جنگ، ویرانی و مرگ است که از حیث بازتاب رویدادها، حقایق و معضلات مرتبط با جنگ اثری تاریخی محسوب می‌شود. این اثر از زبانی ادبی-محاوره‌ای و سرشار از طنز برخوردار است. علاوه بر زبان طنزآمیز، نویسنده با به کارگیری شگردهای طنزپردازی به نقد جنگ و بسیاری از مسائل اجتماعی، فرهنگی و فکری پرداخته است. نویسنده در این رمان از شگردهای طنزآفرینی برای بیان حقایق استفاده کرده است.

جواد مجابی نویسنده رمان «شب ملخ» از شگردهای طنز مانند تناقض گفتمانی، ناسازگاری‌های واژگانی، اعمال غیرعادی، استدلال‌های خلاف انتظار از سوی راوی، کنایه و تناقض موقعیتی، بزرگنمایی (از طریق توصیفات و ورود عناصر سوررئال)، کوچک‌نمایی (توصیفات فضاها و اشخاص) و به‌کارگیری عبارات طنزآمیز استفاده کرده است. این شگردها اغلب در خدمت مضامین اصلی رمان؛ ضدیت با جنگ و نقد افکار و عقاید کهنه جامعه به‌کار گرفته شده است.

داستان در فضای تهرانِ روزهای موشک‌باران روایت می‌شود؛ جایی که مرگ در کمین است اما زندگی همچنان جریان دارد. مجابی با خلق فضایی آشنا و درعین‌حال شگفت، به کاوش در ترس‌ها، رویاها و طنزهای پنهان در دل بحران می‌پردازد. او در مقدمه‌ی کتاب، شب ملخ را تلاشی برای ثبت خیالات و حالات مردمی دانسته است که در میان آوار ترس و بی‌ثباتی، زندگی را از نو معنا می‌کنند.

درباره نویسنده

جواد مجابی، متولد ۱۳۱۸ در قزوین، از چهره‌های پرکار و اثرگذار ادبیات و هنر معاصر ایران است. آثار او در حوزه‌های شعر، رمان نقد هنری، طی بیش از ۶دهه، جایگاه ویژه‌ای در میان مخاطبان و منتقدان به دست آورده است.

مجابی اوایل دهه ۴۰ لیسانس حقوق و دکترای اقتصاد را از دانشگاه تهران گرفت. ۱۹ سال کارمند دادگستری و بعد کارشناس فرهنگی وزارت فرهنگ و هنر بود. هم‌زمان روزنامه‌نگاری حرفه‌ای را در فاصله بین سال‌های ۱۳۴۷–۱۳۵۸ در روزنامه اطلاعات با عنوان دبیر فرهنگی روزنامه ادامه داد. بعدها با مجلات ادبی ایران از جمله فردوسی، جهان نو، خوشه، آدینه و دنیای سخن همکاری داشت. در اواخر سال ۵۷ به اتفاق جمعی از همکاران مطبوعاتی‌اش در کیهان و آیندگان همچون عمید نائینی، مهدی سحابی، فیروز گوران، سیروس علی‌نژاد و محمد قائد تصمیم به بنیاد کانون مستقل روزنامه‌نگاران گرفتند اما با حوادث سال ۵۸ این پروژه منتفی شد.

بیش از ۴۰ سال از فعالیت ادبی او می‌گذرد که ۲۰ سال اخیر را به طور حرفه‌ای و فارغ از دغدغه‌های شغلی، صرف نوشتن رمان و شعرها و تحقیقاتش کرده‌است. نوشته‌های او بیش از ۵۰ اثر چاپ شده‌است که عمده آن‌ها شامل هشت مجموعه شعر، چهار مجموعه داستان کوتاه، ۹رمان، چندین نمایش‌نامه و فیلم‌نامه و داستان کودکان وآثار طنز و طرح‌های هجایی و چند مجموعه مقالات و چند شناخت نامه ادبی درباره نویسندگان و شاعران ایران است. کتاب «نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران» به قلم جواد مجابی در دو جلد و حدود ۸۰۰ صفحه نخستین کتاب از نوع خود است که در اردیبهشت ۱۳۹۵ منتشر شد و تاریخ هنرهای تجسمی معاصر ایران از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۰ را به شیوه ای تاریخی–تحلیلی بررسی کرده است.

علاوه بر انتشار شعرها و رمان‌ها و داستان‌ها، کار عمده او در این سال‌ها، تحقیق درباره نوپردازان هنرهای تجسمی ایران است که بالغ بر ۶ جلد می‌شود، که تاریخ تحلیلی زندگی و آثار نقاشان و مجسمه سازان ۵۰ سال اخیر است. همچنین پژوهش مفصلی در زمینه تاریخ طنز در متون ادبی ایران را ادامه می‌دهد که سیر شوخی‌های ادبی را در کتاب‌های نظم و نثر ایران طی هزار و اندی سال بر پایه تحولات اجتماعی ترسیم می‌کند. او همسر و دو فرزند دارد و در کوی نویسندگان زندگی می‌کند و اوقاتش را به خواندن و نوشتن می‌گذرد. به عنوان طنزپرداز مدرن شهرت دارد و طنز را در شکل‌های مختلف کلامی و تصویری تجربه کرده‌است. نقاشی مدرن را به تفنن تجربه و چند نمایشگاه از کارهای خود عرضه کرده‌است.

نگاه طنزآمیز جواد مجابی به جنگ در رمان «شب ملخ»
جواد مجابی شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و هنرهای تجسمی، نقاش، طنزپرداز و روزنامه‌نگار

قسمتی از متن کتاب

این خیابان منظره زوال‌یابنده‌ای دارد. آن باغ‌های پرشکوفه‌ی سمت چپ، با عمارات تک‌وتوک در پشتش، آن دو توت بلند پریشان چسبیده به‌هم و شاخه‌درشاخه‌ی هم، آن کوه‌های آبی، بنفش، صورتی که برف بر یال و بال‌هایش نشسته، از همین حالا حسرت‌برانگیز است؛ چون از همین حالا در شهرداری و ثبت نقشه‌هایی تصویب می‌شود که به‌جای تمام این باغ‌های پر از بادام و پسته و توت و قیسی، یک مشت عمارت کج ‌وکوله، درست مثل آن‌چه در طرف راست اتوبان دیده می‌شود، از زمین بروید که جلوی کوه و ابر و نور و باد و مه و راز را بگیرد.

طرف چپ، دورتر از حریم برق فشارقوی که کابل‌های پرهیبتش به موازات خیابان امتداد دارد، عمارت‌های بی‌قواره‌ای ردیف شده‌اند که به هرچه تناسب و اعتدال دهن‌کجی می‌کنند.

در حریم جاده تپه‌های خاکی پوشیده از علف هرز و گل‌های خودروست و فاصله‌به‌فاصله‌اش زباله‌دانی‌های ممتد یادآور کلک‌های قدیمی.

روی پرده من و حسین روی سنگی نشسته‌ایم و من دارم به حسین می‌گویم و حسین گوش نمی‌دهد و من ادامه می‌دهم: «کلک را دوست دارم. به آن عادت کرده‌ام. از بچگی ما روی کلک بزرگشده‌ایم، از خانه که رانده می‌شدیم، از کوچه‌ها و دیوارهای بلند کاهگلی که خسته می‌شدیم، به بالای کلک پناه می‌بردیم.

میدانچه‌ای مرتفع بود که از زباله‌های سالیان تمام محله آماس کرده بود. از بلندترین خانه‌های محله هم بالاتر می‌رفت. در آن می‌شد گرگم‌به‌هوا بازی کرد، بادبادک نخ داد، بادکنک هوا کرد، قاب انداخت، پاسور زد، تک‌فیلم خرید و فروخت، چرخ سیمی گرداند، کسی را کتک زد، کانفت لیس زد، یا شیرینی‌ها و اگردک دزدیده از پسینه را آن‌جا با خیال راحت خورد.

کلک ما را بزرگ کرده؛ مثل یک جده‌ی دلسوز، آن‌جا آدم‌وعالم را شناختیم، دوست شدیم، دشمن ماندیم، قهر کردیم، زدیم، خوردیم، بی‌خیال رسیدیم به سن تصدیق ششم ابتدایی…»

روی پرده حسین بلند می‌شود و می‌رود. من دوباره در اتوبان راه می‌روم. در کلک‌های فاصله‌به فاصله‌ی حریم برق، نسیم هرزه‌گردی، زباله‌های سبک، ورق مشق‌های شبانه، پاکت‌های کاغذی و پلاستیکی، پوشک‌های پوسیده، کهنه‌ژنده‌های سبک، روزنامه‌های خوانده شده، هر چیز تهی شده و پر شده از هیچ را می‌چرخاند، می‌آورد پایین و می‌برد بالا و دورتر می‌برد. (صفحه ۹۸ و ۹۹)

رمان «شب ملخ» نوشته‌ جواد مجابی در قطع رقعی، جلد شومیز، کاغذ بالکی، در ۱۹۸ صفحه، با شمارگان ۵۰۰ نسخه توسط نشر وزن دنیا در سال ۱۴۰۴ منتشر شد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا